حلما هستی مامانحلما هستی مامان، تا این لحظه: 10 سال و 1 ماه و 7 روز سن داره

حلمای مهربونم

شهربازی کوروش

عزیز دلم یکی از تفریحات امسال تابستونت رفتن به شهر بازی کوروش بود که شما رو واسه اولین بار بردیم شهر بازی اصلا فکرشو نمیکردم که وسایل شهر بازی رو سوار نشی اما مامانی در کمال ناباوری شما اصلا خوشت نیومد وترسیدی اخه شما خیلی دختر پر جنب وجوش تقریبا نترسی ولی نمیدونم چرا اونشب اینجوری شده بودی اشکال نداره عوض شما بابا حمید کلی با وسایل تفریحی اونجا بازی کرد و واسه شما یه ماشین تونست بگیره تازه بابا حمیدت اخراش خیلی راه افتاده بود که دیر شده بود گفت سری بعد حتما یه جایزه بهتر واسه شما میگیره میگم دیگه مامانی جاتون کاملا عوض شده بود   اینجا ترسیده بودی میخواستی بیای پایین عزیزم     اینجا بابا حمید واست سه تا ب...
6 آبان 1394

تابستون 94 وکادوهای حلما گلی

دخترک نازم امسال تابستون خیلی با سال قبل فرق داشت شما دیگه شده بودی یه دختر شیطون بلا که همش دوست داشتی بریم به اصطلاح خودت دد ماام کارمون شده بود هر روز یا یک روز درمیون شما رو ببریم پارک وای وای مگه دل میکندی از پارک همیشه باید حواستو پرت میکردم به یه چیزی تا میاوردمت خونه عاشق بازی کردن مخصوصا سر سره بازی به اصطلاح خودت سسره بازی عزیزم بابا حمیدت امسال دیگه شما بزرگ شده بودی و میتونستی سه چرخه سوار بشی برات سه چرخه خرید تا وقتی پارک میری بیشتر کیف کنی اینم عکس سه چرخه حلما گلی     شما دوست داشتی یه وقتایی پیاده شی و خودت دوچرخه رو هل بدی تقریبا این کار هر روز شما بود     این چند وقت شما کادو...
6 آبان 1394
1